تواریخ تاسیت |
کتاب تواریخ تاسیت در زمان تالیف، از چهارده مقاله تشکیل میشده است. دانشمندان عقیده دارند که تعداد مقالات کتاب تواریخ دوازده است و در عوض تعداد ولی امروز از مقالات تواریخ فقط چهار مقاله و قسمتی از پنجمین مقاله به دست ما رسیده است. کتاب با شرح وقایع اول ژانویه سال 69 میلادی آغاز میشود |
تواریخ تاسیت (Historiae). این کتاب نخستین اثر بزرگ تاریخی کورنلیوس تاکیتوس (1) معروف است (تاسیت)، 55 یا 57 پس از 117 میلادی)، تاریخنویس رومی است. وی قبلاً زندگی آگریکولا و گرمانیا را نوشته بود. تواریخ پس از آن نوشته شد که به گفته خود نویسنده، حکومت نِروا (2) موفق شده بود که نخستین بار میان آزادی و حکومت مطلقه سازش به وجود آورد. تاسیت تا آن زمان از اینکه دست به نوشتن تاریخ بزند، پرهیز کرد. در حقیقت، نمیتوانست ریاکار باشد و ترجیح میداد که در دوره حکومت استبدادی دومیتیانوس (3) چیزی ننویسد و این نکتهای است که خود او این نکته را در مقدمه کتابش توضیح داده است. کتاب تواریخ تاسیت در زمان تالیف، از چهارده مقاله تشکیل میشده است (بعضی از دانشمندان عقیده دارند که تعداد مقالات کتاب تواریخ دوازده است و در عوض تعداد مقالات سالنامهها را هجده میدانند) ولی امروز از مقالات تواریخ فقط چهار مقاله و قسمتی از پنجمین مقاله به دست ما رسیده است. کتاب با شرح وقایع اول ژانویه سال 69 میلادی آغاز میشود ـ یعنی روزی که گالبا (4)، پس از مرگ نرون (ژوئن سال 68)، امپراتور اعلام شد و مقام کنسولی را هم تصاحب کرد ـ اما با اینکه وی، برای آرام کردن اذهان مردم، خود را جانشین پیسو لیکینیانوس (5) مینامد که شخصیتی غیرقابل سرزنش بود، قدرت او از همان آغاز در معرض تهدید قرار میگیرد. اوتو (6)، پس از کشته شدن گالبا، به جای او مینشیند. با این همه ویتلیوس (7) که از طرف سپاهیان مستقر در گرمانیا (ژرمانی) امپراتور اعلام شده بود، بیدرنگ بر او میشورد. این شورش و نیز تدارک مقدمات اشغال ایتالیا از طرف ویتلیوس اختلاف و خشونت به بار میآورد. در همان حال اوتو، که قربانی معایب و بیهمتی خود و در معرض خیانت درباریان جاهطلب و دسیسهکار خویش است، آماده مقاومت میشود (مقاله اول). قوای دو طرف در ایتالیا، نزدیک شهر کِرِمونا (8) با هم برخورد میکنند. ویتلیوس پیروز میشود و اوتو –که فقط با مرگ خود میتوانست شایسته داشتن نام رومی باشد- خودکشی میکند. ویتلیوس پیروزمندانه وارد پایتخت میشود و برای اینکه اطرافیان و سربازان آزمندش را راضی کند شهر را به تاراج آنها میسپارد. در این میان خبر اعلام امپراتوری جدیدی در شرق، یعنی وسپاسیانوس (9)، به رم میرسد. سپاه دانوب که زیر فرمان وسپاسیانوس درآمده است به طرف ایتالیا سرازیر میشود. برخورد جدید بار دیگر در نزدیکیهای کرمونا روی میدهد و سپاه ویتلیوس شکست میخورد. بار دیگر سپاهیان پیروزمند دست به تاراج شهر کهن و ثروتمند کرمونا میزنند. ویتلیوس در رم میماند و سیاستی متضاد اتخاذ میکند، گاهی تصمیم به حمله میگیرد و زمانی به فکر انعقاد قراردادی میافتد که ناممکن به نظر میرسد. با این همه، وقتی که قوای دشمن کوههای آپنن (آپنینو) (10) را اشغال میکنند، سربازان خاص و سپاسیانوس به مقابله ویتلیوس میروند و هواداران او را تا تپه کاپیتول (11) عقب میرانند و در همان نقطه آنها را به محاصره درمیآورند. ویتلیوس که همچنان مردد است از پشتیبانی هواداران خود محروم میماند و هنگام خارج شدن از قصر به دست مردمی که به خشم آمده بودند کشته میشود (مقاله سوم). هنگامی که پایتخت دستخوش هرج و مرج است، در سرزمینهای گل و آلمان شورش درمیگیرد: شاهزادهای باتاویایی، یعنی از مردم آلمانینژاد هلند، به نام یولیوس کیویلیس (12) سپاه روم را تار و مار میکند و در صفوف آن تخم نفاق و خیانت میپاشد. از طرف دیگر سابینوس (13) که یک لنگون (14)، یعنی از مردم لانگر (15)، بخشی از سرزمین خود بود، خود را امپراتور گل اعلام میکند. خاندان فلاوین (16) به روم سپاه نیرومندی میفرستد که با تحمل تلفات شدید سرانجام موفق میشود بار دیگر نظم را در آن حدود برقرار کند. در مصر پیشگوییهای معجزه مانند و سپاسیانوس را که عازم روم است، مطمئن میسازد که لطف و عنایت خدایان شامل حال اوست (مقاله چهارم). تیتوس (17)، پسر وسپاسیانوس، در شرق میماند و آماده میشود که به مقاومت شدید عبرانیان خاتمه دهد (تاسیت در اینجا توصیف دقیقی از عبرانیان به دست میدهد). در غرب، پتیلیوس کریالیس (18)، سردار وسپاسیانوس، به جنگ با باتاویائیان میرود و آنها را شکست قطعی میدهد (مقاله پنجم). این اثر تاسیت در هیاتی پراکنده و قطعه قطعه به دست ما رسیده است. به همین سبب نمیتوان نسبت به آنچه او درباره فرمانروایی امپراتوران خاندان فلاوین نوشته است داوری درستی کرد. با این همه، میتوانیم پیش خود تصور کنیم که نویسنده در اثر خود از چه شیوهای پیروی کرده است؛ و چه مفهومی از تاریخ داشته است. موضوعی که انتخاب کرده بود به سبب تنوع و کثرت رویدادها (جنگهای خارجی و داخلی، پیروزیها و شکستها، رسواییها و دسیسهها) بسیار وسیع بود؛ به سبب کینههای نهانی و انتقامجوییهای سیریناپذیر بسیار ظریف بود و به سبب پیچیدگی امور امپراتوریای چنان وسیع و با قوانین اساسی و مدنی نامتعادل بسیار دشوار بود. تاسیت، که وجدانش از مشکلاتی که امپراتوری روم با آنها مواجه بود رنج میکشید، مسئولیت را متوجه نیروی مرموزی میدانست که با نقشههای انسانها سازگاری دارد و در تاریخ امپراتوری روم تخم تضاد و ناهماهنگی میپاشد. تاسیت شیفته آزادی است، اما اجباراً میپذیرد که اطاعت برای حفظ صلح و آرامش ضروری است. دشمن حکومت استبدادی و ستمگرانه است، ولی برای سعادت امپراتوری وجود دولت مقتدری را لازم میداند. با تلخکامی شاهد آن است که نیروی خدایان (که صاحب اختیار سرنوشت انسانهاست و تا آن هنگام روم را مورد عنایت قرار داده است)، دیگر حامی امپراتوری نیست و خدایان، به جای اینکه به فکر صلاح انسانها باشند، در فکر انتقامجویی از آنها هستند. به این ترتیب، احساسی از تناقضی حلنشدنی تمام اثر را فرا میگیرد و داوری بدبینانه تاسیت درباره بشریت بر شدت آن میافزاید. وی منکر شناسایی صفات نیک انسانها نیست، ولی معایب آنها را بهتر میشناسد. و معایب آنها بیشتر مساعد برای توضیح و تفسیر تاریخ اوست. در حقیقت در حالی که طرح کلی این اثر از جهت بیرونی بر تاریخ وقوع رویدادها استوار است و ترتیب توالی آنها را به دقت رعایت میکند، وقایع به دور صحنهها یا درامهایی متمرکز است که نیرومندترین شخصیتها به وجودآورندگان آنها هستند. با این همه، تحقیق روانشناختی در این اثر چندان عمیق نیست و به آن حد که تاسیت در سالنامهها به آن پرداخته است، نمیرسد. نمیتوان گفت که تاسیت چگونه و سپاسیانوس یا تیتوس را توصیف کرده است و به زحمت میتوان از دومیتیانوس تصویری به دست آورد. با این حال، نقایص و معایب گالبا، اوتو، و ویتلیوس با قوت بیشتری تشریح شده است. از این قرار، توجه به اصالت عمل (پراگماتیسم) نهتنها به تاسیت اجازه نمیدهد که فقط به برشمردن رویدادها بسنده کند، بلکه او را به تجزیه و تحلیل عمیق ذهنها و قلبها وامیدارد. وی در این تجزیه و تحلیل به نیرویی مرموز برمیخورد که درباره همه چیز تصمیم میگیرد و این نیروی مرموز همان سرنوشت است. نثر تاسیت با عمق اندیشههای او و با تصور باریکاندیشانهای که وی از تاریخ دارد هماهنگ است. این نثر اصالت بیشتری دارد و حذف و بیقرینگی در آن فراوان دیده میشود، گاه استعارههایی دور از انتظار در آن به چشم میخورد و گاه حالت شعرگونه به خود میگیرد و گاهی به زبان کهن و باستانی نزدیک میشود: البته نویسنده قصد ندارد که با نثری آهنگین گوش شنونده را نوازش دهد، اما ذهن او را غافلگیر میکند، بر دقت او تسلط مییابد و او را به تفکر وامیدارد. اگر فشردگی نثر او یادآور سبک توکودیدس (19) و عمق آن یادآور سبک پولوبیوس (20) است، اگر به حق گفتهاند که سالوستوس (21) بیشتر از نظر هنرمندی و تاریخنویسی به او نزدیک است، قدر مسلم این است که دیگران از سبک او تقلید نکردهاند، زیرا این سبک خاص خود اوست و بیش از حد با قالب فکری و دیدگاه تاریخی وی که هم سبب افتخار و هم سبب آزارش شد، بستگی دارد. محمود محمودی. فرهنگ آثار. سروش 1.Cornelius Tacitus 2.Nerva 3.Domitianus 4.Galba 5.Piso Licinianus 6.Otho 7.Vitellius 8.Cremona 9.Bespasianus 10.Apennino 11.Capitol 12.Julius Civilis 13.Sabinus 14.Lingon 15.Langres 16.Flavian 17.Titus 18.Petilius Cerialis 19.Thucydides 20.Polybius 21.Sallustus |
نوشته شده توسط : جشن کتاب تهران